تاریخ ارسال : ۹۹/۰۴/۱۵



چهار مولفه اصلی که ماهیت تکنیک‌های روانکاوانه را تعیین می‌کنند

نویسنده : اتو اف کرنبرگ

منبع:
The four basic components of psychoanalytic technique and derived psychoanalytic psychotherapies

1- تفسیر 2-تحلیل انتقال 3- بی طرفی 4- تحلیل انتقال متقابل

1-تفسیر: تفسیر یک ارتباط کلامی از طرف روانکاو برای مطرح کردن فرضیه‌ای درباره تناقض‌های  ناهشیاری است که در حال حاضر در رابطه بیمار در مواجه درمانی به صورتی غالب نمایان شده است. عمدتا، فرآیند تفسیر با تفسیر یک مکانیسم دفاعی یا یک رابطه دفاعی، آغاز می‌شود که به دنبال آن تفسیربستر، یا روابط تکانشی علیه آنچه دفاع‌ها را برانگیخته است و تحلیل انگیزه این فرآیند دفاعی مطرح می‌شود.

مداخلات تفسیری روانکاو می‌تواند، به شکل زیر، طبقه بندی گردد:

الف) شفاف سازی: توسط شفاف سازی روانکاو تلاش می‌کند، روشن کند که چه اتفاقی به صورت آگاهانه  در ذهن بیمار رخ می‌دهد.

ب) مواجهه: در مواجهه ، روانکاو جنبه های غیر کلامی رفتار بیمار را با تدبیرخاص به سطح آگاهی بیمار می‌آورد.

ج) تفسیر کامل: روانکاو، فرضیه‌ای درباره معنی ناخودآگاهی تجربیات و تداعی های بیمار می‌دهد که تمام جنبه‌های ارتباط بیماری را به یکدیگر مرتبط می‌کند. نکته: این فرضیه فشرده، تفسیری است “در اینجا و اکنون”، که به دنبالش یک تفسیر “در آنجا و آنگاه” در زمان دیگر می‌آید و یا آن را کامل می‌کند، این از جنبه‌های پیدایشی تفسیر است که به گذشته ارجاع می‌دهد و جنبه‌های ناخودآگاه زمان حال را به جنبه‌های ناخودآگاه در زمان گذشته متصل می‌کند.

.

2- تحلیل انتقال در اتاق درمان: این مفهوم شامل تحلیل نظام مند مفاهیم انتقال از تمامی نمودهای کلامی و غیر کلامی بیمار، در ساعت‌های درون جلسات درمان و همچنین تلاش‌های مستقیم و ناخودآگاه بیمار برای تاثیر گذاشتن بر روانکاو در جهت خاصی، و جستجوی مداوم مفاهیم انتقال از زندگی خارجی بیمار که (درهرلحظه) با خود به جلسه درمان می‌آورد، می‌باشد. انتقال می‌تواند به صورت تکرارناهشیار دراینجا و اکنون تناقض‌های آسیب‌زا در گذشته را تعریف کند و تحلیل انتقال، منبع اصلی تغییرات خاصی است که توسط درمان تحلیلی در اتاق درمان به وقوع می‌پیوندد. بررسی دقیق کارکرد کلی بیمار، در لحظه فعال شدن انتقال به پیامدهای ضمنی و مهمی از تفسیر انتقال، یعنی تحلیل و کشف منش و شخصیت بیمار اشاره دارد. الگوهای دفاعی شخصیت ، گرایش به تبدیل شدن به مقاومت های انتقالی دارند و خودشان را معطوف به تحلیل نظام مند می‌کنند که منجر به تغییرات شخصیتی می‌شود. این تاثیر چشمگیر درمان های تحلیلی است، که در کمال تعجب در منابع علمی،تاکید کمی برآنها شده است.

.

3- بی طرفی : تکنیک روانکاوانه بعدی، بی طرفی می باشد. بی طرفی به عنوان یک تکنیک در روانکاوی، غالبا به اشتباه و به دلیل عدم آگاهی صحیح از این مفهوم، به عنوان توصیه‌ای به روانکاوان برای فاصله گرفتن از بیمار و مشارکت نکردن در تجربیات وی معنی می‌شود.در اصل، بی طرف بودن صرفا به جانبداری نکردن روانکاو، از تناقضهای درونی فعال شده بیمار اشاره دارد، شبیه به آینه ای که صرفا تناقض های زنده شده در درون بیمار را منعکس می کند. همانطور که زیگموند فروید می‌گوید، حفظ فاصله برابر، از اید، ایگو و سوپرایگوی بیمار و از واقعیت بیرونی وی. علاوه بر این،تکنیک بی‌طرفی، بر عدم تلاش روانکاو برای تحت تاثیر قرار دادن بیمار با نظام‌های ارزشی خودش نیز دلالت دارد. استعاره اولیه زیگموند فروید از روانکاو به عنوان “آینه”، واضحا توسط خودش مورد سوال قرار گرفته است، و وی علیه نگاه بی‌طرفی تحلیلی، به عنوان “بی‌تفاوتی همراه با نارضایتی” اعتراض کرد. در ادامه بی‌طرفی، مفهوم خویشتن‌داری را نیز می‌رساند، بدین معنی که رابطه تحلیلی درمان نباید برای ارضای تکانه‌های لیبیدویی یا پرخاشگرانه بیمار یا درمانگر استفاده گردد. و بالعکس، بی‌طرفی، به مفهوم “ناشناس ماندن” برای بیمار نیست. ناشناس ماندن رویداد قابل بحثی در تفکر تحلیلی، در دهه ۱۹۵۰ است که به باورمن، به فشارهای مراجع قدرت در آموزش روانکاوی و آرمانی سازی روانکاوان (که نباید هیچ ویژگی انسانی شخصی معمول نسبت به بیماران نشان دهند) مربوط می‌شود. این آرمانی سازی روانکاوان در سال‌های اخیر، مخصوصا توسط مکتب رابطه‌ای، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.بی طرفی حرفه‌ای به مفهوم یک رویکرد طبیعی و صادقانه نسبت به بیمار، در چهارچوب رفتارهای مناسب اجتماعی است، که قسمتی از آن اجتناب روانکاو از ارجاع یا تمرکز روی علایق و مسائل زندگی خودش می‌باشد. روانکاو نمی‌تواند از اینکه خصوصیات شخصی خودش در موقعیت درمانی ظاهر می‌شوند و به منبعی برای واکنش‌های انتقالی تبدیل می‌شوند، جلوگیری کند. واکنش واقع بینانه بیماربه جنبه های واقع گرایانه رفتار روانکاو نباید به عنوان واکنش انتقالی در نظر گرفته شوند: همه چیزانتقال نیست! بلکه باید مفهوم انتقال را به عنوان واکنش غیر واقع بینانه به واقعیت نشان داده شده توسط درمانگر که بازتاب فعال شدن تناقض‌های ناهشیار بیمار است را حفظ کرد و باید انتقال را از بقیه واکنش‌های واقع بینانه بیمار به جنبه‌های طبیعی روانکاو و همچنین وابسته به شیوه موقعیت درمانی متمایز ساخت.

.

4- تحلیل انتقال متقابل: به مجموعه ای از واکنش های عاطفی که روانکاو نسبت به بیمار و اطلاعات خاصی که ارائه می کند، انتقال کتقابل می گوییم. از دیدگاه مدرن، انتقال متقابل، سازه پیچیده‌ای است که همزمان توسط واکنش روانکاو به واکنش انتقالی بیمار، به واقعیت زندگی بیمار، به واقعیت زندگی روانکاو، و به حالات فعال شده وابسته به انتقال در روانکاو به عنوان واکنش به بیمار و مسائل وی تعیین می‌شود. بر خلاف نوسان‌های حاد انتقال متقابل، تحریفات مزمن در نگرش درونی روانکاو نسبت به بیمار، معمولا نشان دهنده مشکلات قابل توجه و مهمی در درک روانکاو از انتقال بیمار است. آنها اغلب به بن‌بستی در موقعیت تحلیلی اشاره دارند که احتمالا روانکاو نیاز دارد تا خارج از زمانهای جلسات درمان ، و از طریق رواندرمانی فردی یا خودکاوی آن را حل کند. دشواریهای شخصیتی جدی در روانکاو در چنین تحریفاتی در انتقال متقابل مشارکت دارد، اما اغلب به دشواری‌های محدودتری در درک و تفسیرهای وی و به رخدادهای خاصی در انتقال مربوط هستند. تاب آوردن کامل واکنش‌های انتقال متقابل روانکاو، از جمله فانتزی‌های پس رفتی (Regressive) مربوط به روابط خاصی با بیمار، می‌تواند خودکاوی روانکاو در رابطه با موقعیت انتقالی حاضر را به دنبال داشته باشد و بنابراین مسیر را برای تحلیل انتقال بیمار آماده کند.

.

.

Otto F. Kernberg

Personality Disorders Institute, New York Presbyterian Hospital, Westchester Division, and Weill Medical College of Cornell University, New York, NY, USA


ارسال دیدگاه

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.